بسمه تعالی

گدای جوان که دیگر شوقی برای زندگی نداشت همچنان استخوانهایش از بابت باران ها و حتی برف های لندن درد داشتند حتی دیگر اشکی برای ریختن نداشت.دو روز بود که غذایی نخورده بود و برای نوشیدن اب هم از کاسه اش که باران در ان میبارید استفاده میکرد.تا حالا هیچ کس صورت گدا را ندیده بود از بابت اینکه سرش همیشه رو به پایین بود حتی هنگامی که جنازه ی سگش را جلوی او انداخته بودند هم او سرش را بالا نگرفته بود و در قامت شب های سرد لندن تنها مو های ژولیده ی او از بالا مشخص بود.او به خداوند را احساس میکرد و خالقش را انقدر نزدیک میدید که حتی شب ها با خداوند صحبت میکرد و مردم کم کم داشتند فکر میکردند که او دیوانه شده است.و همین ایمان تنها دلیلی بود که باعث میشد او ی نکند.جیب کسی را نزند و کارهای دیگری را که در ذهن او پلید شمرده میشدند انجام ندهد.زیرا هرکس نمیدانست او بهتر از همه میدانست که از انجام خلاف و مجازات هایش هراسی ندارد که او همه چیزش را باخته بود.از پدر و مادرش گرفته تا تنها سگش.گاهی او حتی به دیوار هم نمیتوانست تکیه دهد زیرا ممکن بود مردم بر سرش سنگ و خدو بندازند.کسی نمیتوانست ذهنش را بخواند حتی من مه نویسنده داستان هستم انقدر گنگ و غیرواضح بود که مردم  او را هیچگاه درک نمیکردند.که این ذهن گنگ زاده ی رفتار مردم بود.زاده شده از طبیعت این زندگی.شب ها و روز ها برای او تنها دست دراز کردن جلوی مردمی غارغ بود.در یکی از شب ها تصمیم گرفت تا تا برای همیشه از شر خودش خلاص شود.از شر مردم.از شر تلخی ها و زخم هایی که زندگی برایش رقم زد.ان قدر لنگان لنگان رفت تا به رودخانه ی تایمز رسید از حصار رودخانه بالا کشید تا برای همیشه در قلب تایمز مدفون شود.همه داستان زندگی اش در چشمان او همچون نوار فیلم میگذشت.دوران نوجوانی اش که در اوج ثروت بود.خواهران و برادرانش.دوستان پدرش که همچون پدرش تاجر هایی موفق بودند.پایان آن روز های خوب و ورشکستگی پدرش.پایان خوشی ها و اشک های مادرش و حتی سگ لاغر اندامش همه و همه در ذهن او در اخرین لحظات حرکت میکردند.او حالا خود را اماده کرده بود تا به عزیزانش برسد.اما ناگهان دستان گرمی را در پشت سرش احساس کرد.همچون دستان پدرش.دلش نمیخواست برگردد اما انگار خداوند سرنوشت او را جور دیگری رقم زده بود.

(ادامه ی داستان در روز های آتی)heart

پارت دو داستان

  ,ها ,های ,ی ,مردم ,روز ,    ,ها و ,از شر ,بود که ,شب ها

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

سلام دستگاه جوجه کشي اجناس فوق العاده وقتی که عشق سر قدم باشد یک پسرعاطفی دانلود فایل های کمیاب برندسازی، ساخت و توسعه ی برند، مشاوره ی اثر بخش BRAND معمارگونه پشت چهره ها ممنونم که میخونید.